maman

بدون عنوان

1391/11/11 14:16
نویسنده : neda
132 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم، آراد مامان امروز ١٢ روزه که مامان سارا رفته مشهد و هنوز برنگشته بنابراین عمه صبا زحمت نگهداری شمارو میکشه و من هر روز چند بار تماس میگیرم تا مطمئن شم حالت خوبه و سرحالی. عزیزم خیلی دل نگرانتم و هر روز برات آیة الکرسی میخونم تا خطری تهدیدت نکنه. مامانی جونم دیشب که میخواستم جات رو مرتب کنم تا لالا کنی مثل همیشه شیطونیت گل کرد و رفتی سراغ کمد لباسهات و کشوی اون رو کشیدی و اومدی بلند شی که یکهو سرت خورد به گوشه تیز کشو، خیلی گریه کردی عزیزم داشتم از نگرانی دق میکردم فکر کردم سرت شکسته ولی خدا رو شکر هیچ اتفاقی نیفتاد فقط یک کمی قرمز شد و اندازه سر سوزن خراش برداشت. امروز وقتی زنگ زدم تا حالت رو از عمه صبا بپرسم داشتی با تلفن بازی میکردی و میزدی به شکم عمه داد میزدی که باید بخندی اون طفلکم مجبور بود الکی بخنده. صدای قهقهت میومد. وقتی میخندی انگار تمام فرشته های عالم دارند میخندند. با اینکه هنوز خیلی کوچولویی ولی خیلی پر زوری. عزیزم دوست دارم که وقتی بزرگ شدی پهلوون بشی. عزیزم این مدت در حال در اوردن دندون هستی و خیلی اذیت میشی. دندونهای اصلی دارند جوونه میزنند برای همین خیلی اشتها برای خوردن غذا نداری. در ضمن عمه میگفت امروز چند دفعه سرفه کردی دعا میکنم که سرماخوردگی نباشه. آراد عزیز من هر روز روزی هزار بار از خدا تشکر و قدردانی میکنم که تو رو به ما داد. تو بهترین لحظات زندگی  من هستی و هیچ چیزی نمیتونه جای تو رو برام بگیره پسر قشنگم من برای تو از هر چیزی میگذرم تا تو شاد و سلامت باشی. راستی داری سعی میکنی حرف بزنی ولی نمیتونی اما ادای همه ما رو در میاری دیشب همه میگفتن، بابا داد نزن بچه میترسه و تو میخندیدی و لحن گفتاری ما رو تقلید میکردی. فکر کنم تو رقاص خوبی هم بشی چون وقتی صدای آهنگ کردی و ترکی رو میشنوی سریع شروع به تکون دادن دستهات میشی و از همه میخوای که برات دست بزنن و همراهیت کنن تازه خودت هم شروع به خوندن آواز میکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به maman می باشد