maman

شیطون شدی

1391/12/2 18:04
نویسنده : neda
168 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان الان یک هفته هست که بابا رو ندیدیم آخه شب کاری داره چون نزدیک عید و سرشون خیلی شلوغ، این رو نوشتم تا وقتی بزرگتر شدی بدونی که بابا خیلی زحمت ما رو کشیده و از استراحت و سلامتیش براموون مایه گذاشته، تا بدونی که وقتی خواستی در مورد پدرت صحبت کنی باید با احترام صحبت کنی و همیشه ممنونش باشی. این یک مورد از زحمات باباست.

عزیزم همین دیروز بابا برات دو بسته پوشک پریما خرید که 125000 تومان بابتش پرداخت کرد فقط برای اینکه یک وقت پاهات عرق سوز و یا قرمز نشه، دو بسته پوشک فقط برای سه هفته و شاید هم کمتر عزیزم. برات بهترین لباسها و بهترین اسباب بازیها رو  میخره. هیچ وقت نباید اینهارو فراموش کنی. هر پدر و مادری برای فرزندشون هر کاری از دستشون بر میاد انجام میدن تا هیچ کمبودی در زندگی نداشته باشه و ما هم مثل بقیه پدرو مادرها هر کاری که میتونیم برات انجام میدیم، بگذریم عزیزم فقط دوست داشتم بدونی که چقدر برامون اهمیت داری که با راحتی تو ما راحت و با شادی تو ما شاد و با ناراحتیت ما ناراحت هستیم.

قشنگ من نمیدونی که چقدر شیطون شدی و یاد گرفتی که پات رو بذاری روی شیشه میز تلویزیون و بری بالا آخه فکر میکنی که پله هستند. تا سرم رو برمگردونم میبینم که داری پله ها رو تند و تند میری بالا و باید بیام دنبالت تا بگیرمت. و میخوای از دست من فرار کنی که شروع میکنی به نفس نفس زدن.

قربونت برم مامانی لاغر شدی آخه از روزی که مامانی رفت مشهد سرما خوردی و خیلی هم طولانی شد دیگه هم درست و حسابی غذا نخوردی باید با التماس و اجبار بهت غذا بدم . نفس مامان خیلی هم رقاص شدی تا صدای موزیک میشنوی شروع به رقصیدن میکنی و من محو تماشای تو میشم جالبتر اینکه از همه میخوای که همراهیت کنند و دست بزنند یا بلند بشن و با تو برقصند.

مامانی وقتی خیلی خوابت میاد شروع میکنی به ورجه وورجه کردن هی توی جات اینور و اونور میری و تا شیر مامان رو نخوری اروم نمیگری. قربونت برم مامان برات کفشای خوشگل خریدم وای چقدر بامزه راه میری دلم ضعف میکنه وقتی که راه میری. روز بعد از خرید بردمت توی کوچه که هوا بخوری بچه ها داشتند توپ بازی میکردند تو هم بازی کردی . توپ رو میذاشتند جلوی پات و شوت میکردی و انقدر ذوق داشتی که من خندم گرفته بود.

راستی مامانی میخوام برای عید برات یک سرسره بخرم همرنگ تابت.

مامانی فدات بشم دلم برات تنگ میشه وقتی نزدیک خونه میشم ناخودآگاه شروع به حرف زدن با خودم میکنم و هی قربون صدقت میرم.

خیلی دوستت دارم .

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به maman می باشد